مشق عشق
بی تو هر شب اشک من از دیده می بارد در سکوتی تلخ دست سردم گرمی دست تو را احساس می دارد در حباب اشک دیدگانم لحظه دیدار می بیند آتشین لبهایم از باغ لبانت بوسه می چیند مژه بر هم می زنم ، افسوس بار دیگر خواب می بینم بر حریر آرزوها می نویسم : عشق من برگرد بی تو از دنیا گریزانم بی تو از اندوه می میرم